danialdanial، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

دانیال زرنگ مامان بابا

گردش با بابا دامون و پارک.

صبح بخیر عزیزم.دوست دارم پسر خوشگلم. امروز جمعه از خواب بلند شدی و شیرت خوردی و دوتایی با هم رفتیم نون بربری و خرید و... کردیم و اومدیم خونه.صبحانت خوردی و با بابا رفتین گردش و پارک. چون هوا خوبه و افتابه.اومدین منم غذات امده کردم و خوردی و الانم مشغول بازی هستی. قراره شب بری پیش مامانی و من و بابا هم بریم بیرون. پسرم شب ها سرده و تو رو کمتر بیرون میبریم. ...
11 آذر 1390

خونه مامان شهناز و بابایی . 5محرم 90.

پسرم سلام خوبی عشق من؟؟؟؟؟ امروز 5 محرمه ومامانی عاشق محرم و اقا امام حسین هست. امیدوارم که تو هم حسینی باشی و راه اقا امام حسین را پیش بگیری. تا عصری با هم خونه بودیم و بازی و ناهارت خوردی و حمامت کردم و شب اماده شدیم و رفتیم خونه مامان بزرگ. تا میریم کلی ذوق میکنی و شیطونی و خلاصه خودت لوس میکنی. شام خوردیم و مامانی از شمال ماهی سفید اورده بود و با سبزی پلو درست کرده بود. جای همگی خالی.خیلی خوشمزه بود. بعد از شام هم تو پیش مامانی موندی و من و بابا رفتیم بیرون و دنبال دسته و هیات های عزاداری. ولی یک دفعه چه برفی گرفت و سرد شد و زود برگشتیم خونه. اولین نذری و غذای اقا امام حسین هم بابابزرگ گرفته بود ...
11 آذر 1390

دنی و ماه محرم.

مامانی ماه محرمه و چه حال هوایی توی خیابون هاست. بابا بردت هیات و نشستی و محو تماشای دسته های عزاداری هستی. (اقا امام حسین نگهدارت باشه.)****** ...
11 آذر 1390

مهمونی خونه خاله مریم و شاهین. 8اذر 90

مامانی امرروز تا عصری خونه بودیم و با هم کارت بازی و نقاشی کردیم. ظهر ناهارت خوردی و خوابیدی و عصری دوتایی اماده شدیم و رفتیم خونه خاله مریم و شاهین. شاهین دوست صمیمیت توی کلاسه. خیلی به هردو مون خوش گذشت و خیلی پسر خوبی بودی بهت افتخار میکنم. اول شاهین خواب بود و تو برای خودت بازی میکردی و از پشت پنجره ماشین هارو نگاه میکردی و شیرت خوردی و بعدم با شاهین بازی و شیطونی و بغلش میکردی و..... اینجا هم دوتایی نشستین و دارین لگوبازی میکنین. خاطره خوبی شد و شب اومدیم خونه. عمو مهدی اومد خونمون و خداحافظی کرد و فردا قراره بره کربلا. انشاالله به سلامتی بره و التماس دعا. (((خوش به سعادتش- کاشکی یک روزی هم ق...
9 آذر 1390